بگذار لبانم را به گناه بوسیدن لبانت آلوده کنم !
( رمئو به ژولیت )

تونیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
هنوز پنجره باز است
تو از بلندی ایوان به باغ می نگری

ميگن سه موقع دعا برآورده ميشه

يکي وقت اذون

يکي زير بارون

يکيم وقتي دلي ميشکنه.....

من وقت اذون زير بارون با دلي شکسته دعا کردم خدايا هيچ دلي نشکنه . .

حسرت

چيزي نيست که من بخورم

حسرت

اون چيزيه که به دلت ميذارم …

ديــگر نــه اشــکهايم را خــواهي ديـد و نـه التماس هايم را ...

و نه احســـاســات ايــن دل لـعـنـتـي را …

به جاي آن احساسي که کشتي ، درختي از غرور کاشتم

عشق واقعی وقتیه که دختر به سادگی چشماشو میبنده و اجازه بوسیدن میده اما

پسر پیشونی دختر رو میبوسه ...

دیر آمدی باران ، دیر . من در جایی در حجم نبودن کسی خشکیدم

کابوس می دیدم

از خواب پریدم که به بودن تو پناه ببرم

افسوس . . .

یادم رفته بود که از نبودنت به خواب پناه برده بودم

روزی فرا خواهد رسید که شیطان فریاد برآورد : « آدم پیدا کنید ، سجده خواهم کرد»

 فیلم مسخره ای به نام  " زندگی"

با بازیگر مزخرفی به نام "من"

از کارگردان خوبی به نام "خدا" واقعا بعید بود !

 دیگر به تو فکر نمی کنم . . .

گناه است ، چشم داشتن به مال غریبه ها

 همیشه در ریاضیات ضعیف بودم

سال هاست دارم حساب می کنم چگونه من به علاوه تو ، شد فقط من ؟!؟

من زانوهایم را به آغوش کشیده بودم وقتی ...

تو برای آغوش دیگری زانو زده بودی . . .

خدایا آلودگی نفس آدم های اینجا از حد هشدار گذشته ؛ دنیا رو چند روزی تعطیل نمی کنی؟

و اکنون تو با مرگ رفته ای ؛

و من این جا ، تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس ، گامی به تو نزدیک تر می شوم

این زندگی من است

این تو نیستی که مرا از یاد برده ای

این منم که به یادم اجازه نمی دهم حتی از نزدیک ذهن تو عبور کند

صحبت از فراموشی نیست ، صحبت از لیاقت است

خدایا می تونم ورقمو تحویل بدم ؟ می دونم امتحانم هنوز تموم نشده ، ولی من دیگه طاقت این دنیا رو ندارم . . .

هر جا که می بینم نوشته " خواستن توانستن است " آتیش می گیرم !

یعنی اون نخواست که نشد . . .

عزیزم علاوه بر اینکه جات اصلا خالی نیست ؛ سر اینکه کی جات بیاد دعواست

روزی می رسد که برگ برنده ات "دل" می شود

ولی تو دیگر حاکم

!!! نیستی